معرفی وبلاگ
آمده ام که در امتداد راه شهدا باشم آمده ام که دینم را به لاله های خونین ادا کنم خوشا شهیدان و خوشا آنان که با یاد شهیدان زنده اند shalamche64@gmail.com
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 30495
تعداد نوشته ها : 33
تعداد نظرات : 2
Rss
طراح قالب
GraphistThem253

محبوب من! وقتي به تو فكر مي‌كنم شور و شوق سراسر وجوم را فرا مي‌گيرد، شعلة وصل و حضور در وجودم زبانه مي‌كشد و وقتي به خود مي‌انديشم و عمر بر باد رفته‌ام را كه در غفلت و بندگي غير تو بوده مي‌نگرم،شرمسار و سرافكنده مي‌شوم،اما با اين همه تو دستم را گرفتي و هدايت كردي...

اي خالق رئوف! تو را سپاس بي‌حد كه مرا به راه راست هدايت كردي و مرا در جمع بهترين مخلوقات خود،در بهترين زمان و مكان قرار دادي.

شهادت را نه براي فرار از مسئوليت اجتماعي، و نه براي راحتي شخصي مي‌خواهم؛ بلكه از آنجا كه شهادت در رأس قلة كمالات است و بدون كسب كمالات،شهادت ميسر نمي‌شود، من با تقاضاي شهادت در حقيقت از خدا مي‌خواهم كه وجودم،سراسر خدايي شود و با كشته شدنم در راه دين اسلام،خود او بر ايمان و صداقت و پايمردي‌ام،و در راه دين بودنم،و بر عشق پاكم بر او، مهر قبولي زند.

شهيد صادق خوشنويس

دسته ها : معراج
پنج شنبه 1390/9/3 15:43

ديگر نمي‌خواهم زنده بمانم. من محتاج نيست شدنم. من محتاج توام. خدايا! بگو ببارد باران؛ كه گويد شوره‌زار قلبم سال‌هاست كه سترون مانده است. من ديگر طاقت دوري از باران را ندارم.

خدايا! ديگر طاقت ندارم، بگذار اين خشكزار وجودم، اين مرده قلب من ديگر نباشد! بگذار اين ديدگان ديگر نبيند. بس است هر چه ديده‌اند. بگذار اين گوش‌ها ديگر نشنوند. بس است هر چه شنيده‌اند. بگذار اين دست و پاها ديگر حركت نكنند. بس است هر چه جنبيده‌اند.

خدايا! دوست دارم تنهاي تنها بيايم، دور از هر كثرتي؛ دوست دارم گمنام گمنام بيايم، دور از هر هويتي.

خدايا! اگر بگويي: لياقت نداري، خواهم گفت: لياقت كدام يك از الطاف تو را داشته‌ام؟!

خدايا! دوست دارم سوختن را، فنا شدن، از همه جا جاري شدن، به سوي كمال انقطاع روان شدن را...

شهيد احمد رضا احدي

دسته ها : معراج
سه شنبه 1390/9/1 15:27

روزهاي جنگ، يادش به خير! نزديك عمليات بود. مي دانستم مهدي دختردار شده. يك روز ديدم سر پاكت نامه از جيبش زده بيرون. گفتم: «اين چيه؟» گفت: «عكس دخترمه». گفتم: «بده ببينمش». گفت: «خودم هنوز نديدمش». گفتم: «چرا؟» گفت: «الان موقع عملياته. مي ترسم مهر پدر و فرزندي، كار دستم بده. باشه براي بعد».

26 آبان سالروز تولد آسماني برادران شهيد مهدي و مجيد زين الدين مبارك

دسته ها : معراج
پنج شنبه 1390/8/26 17:1

شهيد زين الدين علاقۀ عجيبي به بسيجيان داشت و شوخي هايش با آنان از همين عشق نشأت مي گرفت.

او به بچه هايي كه خوب به خودشان مي رسيدند و حسابي غذا مي خوردند، مي گفت: «پلو خور

يك روز در ستاد لشگر، موقع صرف غذا بچه ها همه نشسته بودند. يكي از همين پلوخورها هم بود. آقا مهدي با بچه ها هماهنگ كرد تا با شوخي جالبي مجلس را رونقي ببخشد. غذا كه رسيد، همه منتظر ماندند تا جناب پلوخور شورع كند. همين كه دست برد و لقمه را آورد بالا، با اشارۀ آقا مهدي همه بچه ها يكهو با صداي بلند گفتند: «يا... علي!»

بندۀ خدا كه كاملاً غافلگير و دستپاچه شده بود، بي اختيار لقمه از دستش افتاد پايين. خودش هم از تعجّب خنده اش گرفت!

دسته ها : معراج
پنج شنبه 1390/8/5 12:58

تاريخ مرا در محك امتحان قرار داده است. مي‌خواهد فداكاري مرا بسنجد. مي‌خواهد شجاعت مرا بيازمايد. اكنون پرچم خدايي به دست من سپرده شده است تا با طاغوت‌ها بجنگم و مبارزه من فقط با شهادت و فدكاري امكان‌پذير است.

خدايا! تو را شكر مي‌كنم كه با فقر آشنايم كردي تا رنج‌ گرسنگان را بفهمم و فشار دروني نيازمندان را درك كنم.

خدايا! هدايتم كن؛ زيرا مي‌دانم كه گمراهي چه بلاي خطرناكي است.

خدايا! هدايتم كن كه ظلم نكنم؛ زيرا مي‌دانم ظلم چه گناه نابخشودني است.

خدايا! نگذار دروغ بگويم؛ زيرا دروغ ظلم كثيفي است.

خدايا! محتاجم مكن كه تهمت به كسي بزنم؛ زيرا تهمت، خيانت ظالمانه‌اي است.

خدايا! ارشادم كن كه بي‌انصافي نكنم؛ زيرا كسي كه انصاف ندارد، شرف ندارد.

خدايا! راهنمايم باش تا حق كسي را ضايع نكنم كه بي‌احترامي به يك انسان، همانا كفر خداي بزرگ است.

خسته شده‌ام،‌ پير شده‌ام، دل‌شكسته‌ام. نااميدم، ديگر آرزويي ندارم و احساس مي‌كنم كه اين دنيا ديگر جاي من نيست. با همه وداع مي‌كنم و مي‌خواهم فقط با خداي خود تنها باشم.

شهيد دكترمصطفي چمران

دسته ها : معراج
شنبه 1390/7/16 18:19

خدايا! به ما پرواز را بياموز تا مرغ دست آموز نشويم و از نور خويش آتشي در ما بيفروز تا در سرماي بي خبري نمانيم. خون آن  شهيدان را در تن ما جاري گردان تا به «ماندن» خو نكنيم و دست آن شهيدان را بر پيكرمان آويز تا مشت خونينشان را برافراشته داريم.

فرازي از دلنوشته هاي شهيد مهدي رجب بيگي


دسته ها : معراج
سه شنبه 1390/7/5 14:48
X