معرفی وبلاگ
آمده ام که در امتداد راه شهدا باشم آمده ام که دینم را به لاله های خونین ادا کنم خوشا شهیدان و خوشا آنان که با یاد شهیدان زنده اند shalamche64@gmail.com
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 30410
تعداد نوشته ها : 33
تعداد نظرات : 2
Rss
طراح قالب
GraphistThem253

خدايا! ابراهيم را گفتي كه عزيزترين فرزندش را قرباني كند، و او اسماعيل را مهياي قربان كرد...

هنگامي كه پدر كارد را به گلوي فرزندش نزديك مي كرد، ندا آمد دست نگه‌دار.

ابراهيم آزمايش خود را داد ولي اسماعيل هنوز به آن درجه تكامل نرسيده بود كه قربان شود (استحقاق قرباني شود)

زمان زيادي گذشت، تا قرباني كاملي، كه عزيزترين فرزندان آدم بود، بدرجه ارزش قرباني شدن رسيد و در همان راه خدا قرباني شد و او حسين بود.

خدايا! تو به من دستور دادي كه در راه تو قرباني شوم، فوراً اجابت كردم و مشتاقانه بسوي قربانگاه عشق حركت كردم.... اما تو مي‌خواستي كه اين قرباني هر چه با شكوه‌تر باشد، لذا دوستانم را و فرزندانم را و عزيزترين كسانم را به ‌قرباني پذيرفتي .... و مرا در آتش اشتياق گذاشتي....

شهيد مصطفي چمران

دسته ها : معراج
جمعه 1390/5/28 16:39

در آخرين جلسه هيئت نظارت بر مطبوعات با درخواست بنياد حفظ آثار مبني بر تغيير صاحب امتياز نشريه امتداد موافقت شد. بر همين اساس از اين پس موسسه فرهنگي هنري طلايه داران نور آفاق صاحب امتياز و مجري انتشار اين نشريه خواهد بود.
انتشار نشريه امتداد از سال 84 توسط گروهي از علاقمندان فرهنگ و ادبيات پايداري در موسسه طلايه داران نور آغاز شد و در مدت بسيار كوتاهي توانست جاي خود را در بين مخاطبان و نشريات فرهنگي كشور باز كند. بر همين اساس و از آنجا كه چشم انداز وسيعي براي امتداد در نظر گرفته شده بود، بنياد حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع مقدس، صاحب امتيازي و پشتيباني از نشريه را عهده‌دار شد و موسسه طلايه داران نور بعنوان مجري، تمام مسئوليت توليد، انتشار و ارتباط با مخاطبان را برعهده گرفت.
تغييراتي كه از سال گذشته در اداره راهيان نور ايجاد شده بود و مشكلات ديگر باعث شد تا از سال گذشته پشتيباني از شبكه فرهنگي امتداد دچار وقفه شود و از نيمه دوم سال 89 شبكه فرهنگي امتداد نتواند با تمام قوا به فعاليت خود ادامه دهد. اين وضعيت تا تيرماه 90 و انتشار نشريه امتداد 64 ادامه يافت و پس از آن انتشار نشريه متوقف شد. سرانجام بنياد حفظ آثار امتياز نشريه را واگذار نمود تا مسئولين شبكه فرهنگي امتداد براي ادامه فعاليت در دوره جديد بصورت مستقل برنامه ريزي نمايند.
هم‌اكنون مؤسسه طلايه داران نور در حال برنامه ريزي و طراحي مركزي تخصصي در حوزه فرهنگ و ادبيات پايداري است كه بتواند انتشار نشريه امتداد و ساير فعاليت‌هاي شبكه فرهنگي را در دوره جديد با درنظرگرفتن توانمندي‌ها و تجربيات گذشته و توجه به نيازهاي روز ادامه دهد.

دسته ها : سنگر
چهارشنبه 1390/5/26 9:59

در ميان انبوه نامه هاي ارسالي به جبهه ها،نامه ي دختر بچه اي فقير و يتيم،بسيار جلب توجه مي كرد :

با سلام به امام زمان عليه السلام و درود به امام خميني – سلام به رزمندگان اسلام.
اسم من زهرا مي باشد.اين هديه را كه نان خشك و بادام است براي شما فرستادم.پدرم مي خواست جبهه بيايد،ولي او با موتور زير ماشين رفت و كشته شد.من 9سال دارم ونصف روز مدرسه و نصف ديگر را قالي بافي مي روم.مادرم كار مي كند.ما 5 نفر هستيم.پدرم مرد و بايد كار كنيم.من 92 روز كار كردم تا براي شما رزمندگان توانستم نان بفرستم.از خدا مي خواهيم كه اين هديه را از يك يتيم قبول كند و پس ندهيد و مرا كربلا ببريد.آخر من و مادرم خيلي روزه مي گيريم تا خرجي داشته باشيم.مادرم،خودم،احمد و بتول و تقي برادر كوچك هست، سلام مي رسانيم.خدانگهدار شما پاسداران اسلام باشد.

62/11/8


دسته ها : راوی
چهارشنبه 1390/5/26 1:8

شهيد همت:

جهل حاكم بر يك جامعه، انسان‌ها را به تباهي مي‌كشد و حكومت‌هاي طاغوت، مكمل‌هاي اين جهل‌اند و شايد قرن‌ها طول بكشد كه انساني از سلاله پاكان زائيده شود و بتواند رهبري يك جامعه سردرگم و سر در لاك خود فرو برده را در دست گيرد؛ و امام، تبلور ادامه‌دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است.

مادرجان! به خاطر داري كه من براي يك اطلاعيه امام حاضر بودم بميرم ؟ كلام او الهام‌بخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود گنديده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهيد برايم دعا كنند تا شايد خدا منِ روسياه را در درگاه با عظمتش به‌عنوان يك شهيد بپذيرد.

شهيد مهدي باكري:

هميشه به ياد خدا باشيد و فرامين خدا را عمل كنيد. پشتيبان و از ته قلب، مقلد امام(ره) باشيد. اهميت زياد به دعاها و مجالس ياد اباعبدالله(ع) و شهدا بدهيد كه راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربيت حسيني و زينبي بيابيد و رسالت آن‌ها را رسالت خود بدانيد و فرزندان خود را نيز همان‌گونه تربيت كنيد كه سربازاني باايمان و عاشق شهادت و علمداراني صالح و وارث حضرت ابوالفضل(ع) براي اسلام بار بيايند.

دسته ها : معراج
جمعه 1390/5/7 20:3

شنبه اول مرداد امسال براي من شنبه شوك بود.شوك آستين بالا زدن، تكاني خوردن و كاري انجام دادن.
يك وقت، كسي به تو مي گويد: آقا، بلند شو. تكاني بخور، كاري انجام بده. شما در قبال اين حرف، تنها مي گويي چشم. سعي خودم را مي كنم. يك وقت به جاي اين كه حرف بزند، خودش بلند مي شود، تكاني مي خورد، كاري انجام مي دهد.
اين جا ديگر شما نمي گويي چشم. بلند مي شوي!
حالا اگر همان شخص در وضعيتي به دور از انتظار تو بلند شود و كاري خارق العاده انجام دهد، چه مي كني؟
به فرض، فرماندهي كه كارش فرمان دادن است، پيش از همه، خود فرمان بري كند. يا پير بازنشسته اي كه وقت استراحتش است، بيشتر از يك جوان كار كند. اين جاست كه مثل «از تو به يك اشارت، از ما به سر دويدن» تحقق پيدا مي كند.
حكايت شنبه شوك، چيزي شبيه همين فرضيه هاست.
حكايت سفر حضرت آقا به بندرعباس- يكي از گرم ترين شهرهاي ايران- در گرم ترين فصل ماه و سال، براي گفتن يك جمله؛ آن هم «خدا قوت».
آقا به خانواده نيروي دريايي گفته بود از تهران و جاهاي ديگر دل بكنند و كوچ كنند به خط مقدم دريا! اين كوچ، به گفتن آسان بود اما در عمل محاسبات فراواني را به هم مي ريخت و معادلات جديدي پديد مي آورد. با همه اين احوال، فرمان از جانب كسي   صادر شده بود كه خود، پيش از همه فرمان بر بود. از همين رو خانواده ها چرب و شيرين پايتخت نشيني را وانهاده و زندگي جهادي را اختيار كردند.
پس شايسته بود خدا قوتشان هم خدا قوت جهادي باشد. خدا قوتي داغ و تازه از تنور درآمده، در تنوري ترين روزهاي  بندرعباس، با حضور رهبري جانباز و هفتاد و دو ساله، كه اين دغدغه يكي از هزار و يك دغدغه اوست.
اين تصميم پهلوانانه يكي ديگر از فراوان تصميمات پهلوانانه اوست كه در طول انقلاب از ايشان فراوان ديده ايم.
فرمان بري فرماني است كه خود هميشه به نقل از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) به همگان توصيه مي كند: «رحم الله امرء عمل عملاً فاتقبه»؛ رحمت خدا بر كسي كه كار را انجام دهد، انجام دادني محكم!
فرماندهي داشتيم در روزهاي نبرد. يك روز در خنكاي صبح فرمان داده بود همه با لباس برويم داخل آب. ابتدا فكر نمي كرديم كسي به حرفش گوش دهد. اما وقتي خودش، اولين فرمان بر فرمان خودش شد، بچه ها معطلش نكردند. لحظه اي بعد كل گردان در آب بود!
مي شد اين انرژي «خدا قوت» را در قالب يك پيام صادر كرد.مي شد يكي از رجال مملكت، آن را در جمع پرسنل و خانواده ايشان- در همين ظل گرما- قرائت كند.
مي شد به همين شكل با سفر شخص حضرت آقا صورت بگيرد، اما نه در اين گرما. روز 9 آذر، روز نيروي دريايي است و هواي بندرعباس نسبت به حالا ملس و كيفوري است!
بله، همه اين ها مي شد، اما آنچه اتفاق افتاد نمي شد. به جاي تزريق انرژي «خدا قوت» تشريفاتي بي جان تزريق مي شد.
پس به من حق بدهيد كه آن شنبه استثنايي را شنبه شوك بنامم و تاكيد كنم كه آن براي من استثنايي بود، نه براي خالق آن استثنا كه شنبه تا شنبه اش يكي است، ولو ما ايراني ها - كه نزديك ترين امت او هستيم - اين استثناها را نبينيم و حقش را ادا نكنيم. بي جهت نيست كه سيدحسن نصرالله از فهم و قدرشناسي ما در اين خصوص گلايه مي كند. او از دور شماي كامل جبل النور را مي بيند ولي ما كه دامنه نشينيم، غرق در عيش و نوش و غفلت.
برخي مسئولان نظام كه نسبت به اين شيوه خدمت استثنايي به مردم بيگانه اند، تعجب مي كنند كه چرا واكنش مردم نسبت به آن ها منفي است. موقع قضاوت هم به اشتباه مي گويند ارزش ها رو به سراشيبي سقوط است، جوانان دين گريز شده اند كجايي اي امام كه يادت به خير! كجايي سال 57
به جاي اين كه بگويند كجايي «خودم» كه يادت بخير، كجايي چشمان روشن بين من كه حالا دچار سياه بيني شده اي؟ كجايي دل بي آلايشم كه حالا سخت و سنگين شده اي؟ در واقع خود را فراموش مي كنند. موقع قضاوت هم واقعيت ها را وارونه مي بينند. بيداري ملت را كه منجر به بيداري ملت ها شده، برعكس تحليل مي كنند. تعجب مي كنند از اين كه چرا آقا اين همه اميدوارانه راجع به ملت، جوانان و آينده صحبت مي كند. تعجب مي كنند از اشك شوق جوانان. در همين سفر به بندرعباس مادري را ديدند كه طلاهايش را فروخته و با پنج فرزندش از بندر جاسك راهي تهران شده بود تا آقا را ببيند. در آن جا متوجه مي شود آقا راهي بندرعباس است. با مشقت خودش را به بندر عباس مي رساند. بچه ها خيال مي كردند خواسته اي مادي دارد. اعلام آمادگي كرده بودند براي رساندن نامه يا خواسته اش به آقا. ولي او گفته بود بزرگ ترين خواسته من و بچه هايم زيارت خود آقاست.
اين عشق و اشك و ارادت براي كساني كه عشق و ارادت بچه رزمنده ها را فراموش نكرده اند، اصلا عجيب نيست.

منبع: رحيم مخدومي

دسته ها : علمدار
پنج شنبه 1390/5/6 16:46
X