معرفی وبلاگ
آمده ام که در امتداد راه شهدا باشم آمده ام که دینم را به لاله های خونین ادا کنم خوشا شهیدان و خوشا آنان که با یاد شهیدان زنده اند shalamche64@gmail.com
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 30390
تعداد نوشته ها : 33
تعداد نظرات : 2
Rss
طراح قالب
GraphistThem253

روزهاي جنگ، يادش به خير! نزديك عمليات بود. مي دانستم مهدي دختردار شده. يك روز ديدم سر پاكت نامه از جيبش زده بيرون. گفتم: «اين چيه؟» گفت: «عكس دخترمه». گفتم: «بده ببينمش». گفت: «خودم هنوز نديدمش». گفتم: «چرا؟» گفت: «الان موقع عملياته. مي ترسم مهر پدر و فرزندي، كار دستم بده. باشه براي بعد».

26 آبان سالروز تولد آسماني برادران شهيد مهدي و مجيد زين الدين مبارك

دسته ها : معراج
پنج شنبه 1390/8/26 17:1

شهيد زين الدين علاقۀ عجيبي به بسيجيان داشت و شوخي هايش با آنان از همين عشق نشأت مي گرفت.

او به بچه هايي كه خوب به خودشان مي رسيدند و حسابي غذا مي خوردند، مي گفت: «پلو خور

يك روز در ستاد لشگر، موقع صرف غذا بچه ها همه نشسته بودند. يكي از همين پلوخورها هم بود. آقا مهدي با بچه ها هماهنگ كرد تا با شوخي جالبي مجلس را رونقي ببخشد. غذا كه رسيد، همه منتظر ماندند تا جناب پلوخور شورع كند. همين كه دست برد و لقمه را آورد بالا، با اشارۀ آقا مهدي همه بچه ها يكهو با صداي بلند گفتند: «يا... علي!»

بندۀ خدا كه كاملاً غافلگير و دستپاچه شده بود، بي اختيار لقمه از دستش افتاد پايين. خودش هم از تعجّب خنده اش گرفت!

دسته ها : معراج
پنج شنبه 1390/8/5 12:58
X